جزوه کلاس حل مساله و تکنیک های خلاقیت
جزوه کلاس حل مساله و تکنیک های خلاقیت
استاد دکتر علی خویه khooyeh.ir
Khooyeh.com
گردآوری: مریم نباتی
همه افراد در زندگی خود، با مسئلههای متفاوتی در محیط کار، تحصیل یا خانواده رو به رو میشوند؛ در زندگی همه ما مشکلات وجود دارند. مسئلهها موانعی هستند، که سر راه ما قرار میگیرند و رسیدن به هدف را برای ما سختتر میکنند؛ اما تجربههایی که از برخورد با آنها و حل مساله به دست میآوریم، باعث رشد فکری ما میشود.
مسئله چه کوچک باشد چه بزرگ، راه فراری از آن نداریم و قبل از اینکه به بحران تبدیل شود، باید آن را حل کنیم. حل مساله یک مهارت است، که به وسیله آن میتوانیم مشکلات و مسئلههای زندگی را کنترل کنیم، راه رسیدن به موفقیت را برای خود هموارتر کنیم و به آرامشی که میخواهیم برسیم.
در همه نقاط دنیا مهارت حل مسئله، یک مهارت مهم برای رسیدن به موفقیت است و به افراد توصیه میکنند که آن را یاد بگیرند. بهترین سن برای آموزش مهارت حل مسئله، سنین کودکی است که فرد به مدرسه میرود. به همین علت اهمیت مهارت حل مسئله در دانشآموزان بیشتر است. در این مقاله به مهارت حل مسئله، مثال برای روش حل مسئله و ۱۸ تکنیک تولید راه حل میپردازیم.
سرفصلهای عنوان شده در این مقاله عبارتاند از:
- تعریف مسئله
- مهارت حل مسئله
- چهار گام حل مسئله
- دلایل ناتوانی در حل مساله
- تاثیرات ناتوانی در حل مساله
- انواع تکنیکهای حل مسئله
- مهارت حل مسئله در دانش آموزان
تعریف مسئله
مسئله یا مشکل، یک موضوع دشوار و پیچیده است که مانند یک مانع از رسیدن افراد به موفقیت جلوگیری میکند. یان رابرتسون در کتاب «حل مساله»، مسئله را به این صورت تعریف میکند: «وقتی وضعیت فعلی خود را میشناسید و میدانید که وضعیت مطلوب و هدف شما چیست؛ اما نمیدانید که با طی کردن چه مسیری میتوانید از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب برسید، با یک مسئله مواجه هستید.»
مهارت حل مسئله
حل مساله یا Problem solving یک مهارت است، که به کمک آن یاد میگیریم، مسئلههای زندگی را حل کنیم. افرادی که در برخورد با مسئلههای زندگی، میتوانند راه حل مناسب برای مشکلات ارائه کنند؛ معمولا اعتماد به نفس بالاتر و استرس کمتری نسبت به بقیه افراد دارند.
توانایی و مهارت حل مسئله، به افراد کمک میکند تا مشکلاتی را که در زندگی آنها رخ داده است برطرف کنند؛ از این چالشها به عنوان یک فرصت برای شکوفایی استعدادهای خود استفاده کنند و ذهنی خلاق و ایدهپرداز داشته باشند.
هنگام بروز مسئله، همه افراد به یک شکل با آن مقابله نمیکنند و فرآیند حل مسئله برای افراد مختلف، متفاوت است. بعضی از افراد با بروز احساسات قوی و شدید مانند سیگار کشیدن و مصرف مواد مخدر، به مسئله واکنش نشان میدهند؛ که این کار مانع از تصمیمگیری عقلانی میشود و به این نوع روش حل مساله، واکنش ناسازگار میگوییم که یک روش حل مساله نادرست است. برخی افراد هنگام برخورد با مسئله سکوت میکنند و آن را حل نشدنی میپندارند، که این نوع واکنش را هیجانمدار یا سازگارانه مینامیم. بعضی افراد نیز با تلاش و کوشش، برنامهریزی، جمعآوری اطلاعات و مشورت به همراه صبر و حوصله با مسائل مقابله میکنند، که این دسته افراد را در گروه مقابله مسئلهمدار قرار میدهند. این نوع مقابله، یک نوع مهارت است، که با یادگیری آن میتوانیم مسئلهها را به شکل بهتری حل کنیم.
چهار گام مهارت حل مسئله
در فرایند حل مسئله و تولید راه حل، چهار گام مهم وجود دارد؛ برای رسیدن به بهترین راه حل باید مراحل زیر را گام به گام طی کرد:
۱- کشف مسئله و علل بروز آن
برای اینکه بخواهیم یک مسئله را حل کنیم، ابتدا فهم مسئله بسیار مهم است؛ سپس باید آن را به شیوه صحیح و شفاف تعریف کنیم و بدانیم چه عواملی باعث رخ دادن مشکل شده است. برخی عوامل نشانه ظاهری از بروز مشکلات هستند و علت اصلی بروز مشکل نیستند؛ اما ما باید با تیزبینی، تلاش و برنامهریزی صحیح، علت واقعی آنها را کشف کنیم. در این گام نیاز است که اطلاعات زیادی را جمع آوری کنیم و با افراد آگاه مشورت کنیم؛ زیرا فهم مسئله در حل آن کمک زیادی به ما میکند.
۲- تعیین راه حل
بهتر است برای حل مسئله، راه حلهای متفاوتی تصور کنیم؛ اینکه فکر کنیم برای حل مسئله تنها یک راه حل وجود دارد، تصور اشتباهی است. این کار باعث میشود تفکرات خلاقانه داشته باشیم و تلاش کنیم تا راه حلهای متفاوت برای حل مسئله پیدا کنیم. هدف از این مرحله، آزاد بودن فکر و تخیلات فرد است تا روشهای متفاوتی به ذهن او برسد.
۳- ارزیابی راه حلهای مختلف مسئله و انتخاب راه حل برتر
در مرحله تعیین راه حل، هیچ محدودیتی برای افکار و تصورات نیست؛ اما برای حل مسئله از بین راه حلهای مختلفی که پیدا کردهایم، تنها یک راه حل مناسب وجود دارد که باید آن را انتخاب کنیم. به همین علت باید همه راه حلهای موجود را بررسی و ارزیابی کنیم.
۴- اجرای راه حل و بازبینی
در این گام، راه حلی را که در مرحله قبل انتخاب شده است اجرا میکنیم و پس از اجرای آن، به پیامدهای آن توجه میکنیم. اگر این پیامدها مورد رضایت قرار گرفت، فرایند حل مسئله پایان مییابد؛ اگر مورد رضایت نبود، به علت کارساز نبودن راه حل، ممکن است در آینده برای ما مشکل ایجاد کند. در این شرایط، برای حل مسئله باید دوباره از گام اول شروع کنیم. این کار زمانی تمام میشود که این مسئله دیگر برای ما دردسرساز نباشد.
دلایل ناتوانی در حل مسئله
بسیاری از افراد متوجه اشتباهات خود در حل مساله نیستند و به همین علت هنگام برخورد با مشکلات زندگی نمیتوانند آنها را به درستی حل کنند. ممکن است این ناتوانی در حل مسئله، دلایلی داشته باشد که برخی از آنها عبارتاند از:
اشتباه گرفتن نشانهها با عوامل ایجاد مشکلات
برای پیدا کردن دلایل ریشهای و اصلی یک مشکل، باید خوب فکر کنیم؛ با اولین نتیجهگیری تصمیم نگیریم و سوالات درستی از خودمان بپرسیم تا مطمئن شویم دلیل اصلی را پیدا کردهایم.
جستوجو راه حلهای سریع
همه ما معمولا میخواهیم کارهای خود را سریع انجام دهیم. عجله کردن در انتخاب راه حل، ذهن ما را گمراه میکند و ما نمیتوانیم راه حلهای مختلف را برای یافتن دلیل اصلی مشکل پیدا کنیم.
تکیه بیش از اندازه به علم خود
فقط داشتن علم و دانش دلیلی برای توانایی حل مساله نیست، ما باید در کنار آن تفکر منطقی نیز داشته باشیم؛ زیرا داشتن تفکر منطقی به ما کمک میکند تا ذهنی خلاق و ایدهپرداز برای پیدا کردن راه حلهای مناسب داشته باشیم.
تاثیرات ناتوانی در حل مساله
موفقیت و خوشحالی ما به میزان توانایی ما در حل مساله بستگی دارد. اگر در برخورد با مشکلات زندگی نتوانیم راه حلهای مناسب پیدا کنیم، به مشکلاتی برمیخوریم. در ادامه به برخی از این مشکلات اشاره میکنیم :
۱- همیشه در ارتباطات و تعاملات بین افراد مقداری مشکلات وجود دارد؛ اگر مهارت حل مسئله نداشته باشیم، نمیتوانیم سوءتفاهمها را برطرف کنیم و در ارتباطات خود با دیگران دچار مشکل میشویم.
۲- ما در محیط کار، باید توانایی حل مسئلههایی که رخ میدهند را داشته باشیم؛ در غیر این صورت، با زیاد شدن مشکلات احساس ناتوانی میکنیم و اعتماد به نفس خود را از دست میدهیم.
۳- طبق تحقیقات، افرادی که توانایی حل مشکلات زندگی خود را ندارند، بیشتر در معرض بیماریهای روحی مانند افسردگی قرار میگیرند.
انواع تکنیک های مهارت حل مسئله
با یادگیری فنون حل مسئله، میتوان مهارت حل مسئله را تقویت کرد. با تقویت این مهارتها، هنگام بروز مشکلات اعتمادبهنفس بیشتری برای حل آنها داریم. در ادامه مقاله به ۱۸ مورد از انواع تکنیکهای حل مسئله میپردازیم.
۱- نگرش مثبت داشته باشید
داشتن نگرش مثبت در حل مسئله مهم است. بعضی افراد وقتی در زندگی با یک مشکل روبهرو میشوند، آن را غیرقابل حل میدانند. این رویکرد حل مساله، یک مانع بزرگ در فرایند حل مسئله است. در این حالت اگر فرد تصور کند که یک مشکل قابل حل شدن نیست، انگیزه خود را برای تلاش کردن از دست میدهد؛ اما اگر پیش آمدن یک مسئله را فرصتی برای پیشرفت و ترقی خود ببیند، با انگیزه و اعتمادبهنفس بیشتری برای حل آن اقدام میکنید.
۲- تفکرات منفی خود را مدیریت کنید
مدیریت تفکرات منفی و کنترل احساسات و عواطف، میتواند از راه حلهای اشتباه و گرفتن تصمیمهای نادرست، جلوگیری کند. برای این کار میتوانید، افکار منفی خود را روی یک کاغذ یادداشت کنید؛ سپس آن ها را بررسی کنید که چه مقدار از آنها صحیح است. همچنین جایگزین کردن افکار مثبت به جای آنها، به شما کمک میکند تا به درستی و با اعتمادبهنفس بیشتر به حل مساله بپردازید.
۳- از خلاقیت خود استفاده کنید
گاهی اوقات راه و روشهای قدیمی برای حل یک مسئله کاربردی ندارد؛ به همین علت پرورش خلاقیت و داشتن ایدههای جدید میتواند به کشف راه حلهای صحیح برای حل مساله کمک کند.
۴- اشتباهات زندگی را بپذیرید
افراد کمال طلب به علت اینکه نمیخواهند هیچ اشتباهی را انجام دهند، معمولا قدرتی برای کشف راه حل درست ندارند. پذیرش اشتباهات زندگی باعث میشود از آنها درس بگیرید و از تجربههای خود، برای حل مسئلههای مختلف استفاده کنید.
۵-سوالات مختلفی از خودتان بپرسید
با پرسیدن سوالات مختلف از خودتان، راههای مختلفی برای حل مساله پیدا میکنید و بهترین تصمیم را میگیرید.
۶- ترس را کنار بگذارید
اگر از امتحان کردن راه حلهای جدید و متفاوت بترسید؛ نمیتوانید تصمیم درستی برای حل مسئله بگیرید.
۷- الگوهای صحیح انتخاب کنید
با الگو قرار دادن افراد برتر در زمینه مشکل خود، میتوانید از تجربیات آنها استفاده کنید.
۸- مشورت کنید
برای پیدا کردن راه حلهای مختلف، از افراد آگاه مشورت بگیرید.
۹- برای شکست برنامه داشته باشید
همیشه راه حلهای جایگزین داشته باشید تا در صورت شکست، از آنها استفاده کنید.
۱۰- ناامید نشوید
اگر راه حلی که انتخاب کردهاید، برای حل مسئله کارساز نبود، ناامید نشوید و برای یافتن راه حلهای جدید، دوباره تلاش کنید.
۱۱- به تعهدات خود عمل کنید
در صورت انتخاب یک راه حل، برای به نتیجه رسیدن آن تا انتها به همه تعهداتی که دادهاید پایبند باشید.
۱۲- در صورت نیاز، تقاضای کمک کنید
مغرور بودن به اینکه من میتوانم مشکلات خود را به تنهایی حل کنم، ممکن است باعث شکست شما شود؛ پس در صورت نیاز از افراد دیگر کمک بگیرید.
۱۳- از اهداف کوتاهمدت شروع کنید
برای به نتیجه رسیدن راه حل، از اهداف کوتاه مدت شروع کنید و طبق آن مرحله به مرحله، برای رسیدن به موفقیت پیش بروید.
۱۴- مطالعه داشته باشید
با خواندن کتابهای مختلف، ذهن شما برای یادگیری و یافتن روشهای متفاوت برای حل مسئله روشن میشود.
۱۵- مهارتهای پرسشگری را در خود تقویت کنید
سعی کنید پرسشگر خوبی باشید. زمانی که برای شما سوال ایجاد میشود، بدون خجالت کشیدن، از افراد باتجربه سوال بپرسید.
۱۶- واقعبین باشید
همیشه در برخورد با مشکلات، راه حلهای واقعبینانه برای حل مسئله پیدا کنید و رویایی فکر نکنید.
۱۷- زود قضاوت نکنید
گاهی احمقانهترین راه حل از نظر شما، میتواند راه حل مناسب برای حل مسئله باشد. پس زود قضاوت نکنید و همه راه حلها را خوب بسنجید.
۱۸- صبور باشید
برای رسیدن به راه حل مناسب برای حل مساله، عجله نکنید و صبورانه تمام گامهای حل مساله را طی کنید تا به راه حل درست برسید.
خلاقیت و نوآوری در افراد و سازمانها
چکیده
پیوسته این سوال مطرح است که چرا کشوری پیشرفت کرده در حالی که کشور مشابه که از نظر منابع اولیه و امکانات بهره وری دارای شرایط بهتری بوده، عقب مانده است. چه عامل مهمی در شرایط مشابه باعث پیشرفت و موفقیت بعضی (کشور - گروه - فرد) و باعث عقب ماندگـی و عملکـرد ناصحیح بعضی دیگـر مــی شود؟
در سالهای اخیر، تلاشهای وسیعی به وسیله بسیاری از سازمانها برای ترغیب افراد خود به خلاقیت و نوآوری انجام گرفته است. در این مقاله مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری شرایط ایجاد این مولفه ها و هم چنین ویژگیهای افراد و سازمانهای خلاق و نوآور تبیین شده است. با بهره جویی از فنون خلاقیت و نوآوری خواهیم توانست به طریقی کارآمد و اثربخش به اهداف خود برسیم و سازمان و جامعه ای توسعه یافته و پیشرو داشته باشیم.
خلاقیت و نوآوری لازمه و پیش درآمد توسعه و پیشرفت و تعالی یک سازمـان و جامعه است و آگاهی از فنون و تکنیک های آن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران، دانشجویان، پژوهشگران و علاقه مندان به این رشته است.
مقدمه
امروزه ثبات در محیط کار، جای خود را به بی ثباتی و عدم اطمینان داده است و صنایع سنتی و قدیمی که جای خود را به انواع جدید و توسعه یافته آن داده است. فرصتی برای استفاده از مهارتهای قدیمی نمی گذارد و در حقیقت آینده را با تهدیدات و فرصتها مواجه ساخته است، زیرا هر اختراع و نوآوری، تغییری را پدید می آورد که می تواند به نوبه خود فرصتی را برای کسانی به وجود آورد که بتوانند از این فرصت استفاده بهینه کنند.
موسسات و سازمانهای تولیدی و خدماتی باید این امر مهم را تشخیص داده و به طور مداوم، کالاها و خدمات جدید را ارائه دهند، یا در جهت بهبود آن بکوشند. خلاقیت و نوآوری باتوجه به ماهیتش بر ناشناخته ها دلالت دارد و با خود ریسک را به همراه می آورد که البته ممکن است نتایج رضایت بخشی را باتوجه به مقادیر سرمایه گذاری شده در آن، به وجود نیاورد. باوجود این، قصور سرمایه گذاری در ایجاد آن ممکن است شرایط خاصی را فراهم آورد که به ناکامی سازمان منجر شود. از این رو محققان و نظریه پردازان بسیاری بر اهمیت توجه به این موضوع تاکید کرده اند. به طور نمونه شومپتر (SHUMPTER)به عنوان یکی از اولین پیشگامان، اهمیت این مسئله را برای موفقیت موسسات و به طور کلی تاثیر آن بر روی کل جامعه متذکر گردیده است.
مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری
تحقیق در مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن، بیش از یک قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد، ولی انگیزه اساسی برای پژوهش بیشتر در سال 1950 توسط گیلفورد ایجاد گردید. گیلفورد (GUILFORD) خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسائل) در مقابل تفکر همگرا (دست یافتن به پاسخ صحیح) مترادف می دانست.
لوتانز (1992): استاد رفتار سازمانی، خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رهیافتهای افراد و یا گروهها در یک روش جدید، تعریف کرده است. بارزمن خلاقیت را فرآیند شناختی از به وجود آمدن یک ایده، مفهوم، کالا یا کشفی بدیع می داند.
خلاقیت همچون عدالت، دموکراسی و آزادی برای افراد دارای معانی مختلف است ولی یک عامل مشترک در تمام خلاقیتها این است که خلاقیت همیشه عبارتست از پرداختن به عوامل جدیدی که عامل خلاقیت در آنها موجود بوده و به عنوان مجموع میراث فرهنگی عمل می کنند ولی آنچه که تازه است ترکیب این عوامل در الگویی جدید است (جک هالوران - دوگلاس نبتون، 1992) تلاشهای خلاقیت وسیله ای برای نوآوری است. خلاقیت بیشتر یک فعالیت فکری و ذهنی است و نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد و در حقیقت محصول نهایی عمل خلاقیت است.
نوآوری مهارتی است که با بسیاری همکاریهای دیگر همراه است. نوآوری به دگرگونیهای عمده در زمینه پیشرفتهای تکنولوژیک یا ارائه تازه ترین مفاهیم مدیریت یا شیوه های تولید، اطلاق می شود. نوآوری پدیده ای واقعاً چشمگیر و جنجالی است. نوآوری عموماً پدیده ای نادر است که فقط در عده ای خاص می توان آن را سراغ گرفت.
هالت (1998): اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع به عنوان فرآیندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید به کاربرد، وارکینگ (VARKING) نیز توضیح می دهد که: نوآوری هر چیز تجدید نظر شده است که طراحی و به حقیقت درآمده باشد و موقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلندمدت را میسر سازد. به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال و به اجرا رساند.
بنابراین، در یک تعریف کلی می توان نوآوری را به عنوان هر ایده ای جدید نسبت به یک سازمان و یا یک صنعت و یا یک ملت و یا در جهان تعریف کرد.
تفاوت خلاقیت و نوآوری
اگرچه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده می شود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید به طور جدا مدنظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانه ای هستند (مهر، 1969). خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد، در حالی که نوآوری دلالت برآوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد. (دیویس، 1969) همچنین (رزنفلد و سروو، 1990) ماهیت خلاقیت یا اختراع را از نوآوری به وسیله معادله زیر تفکیک کردند:
انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوری
در معادله نوآوری فوق، کلمه مفهوم اشاره بر ایده ای است که باتوجه به چهارچوب مرجعی آن فرد، دپارتمان، سازمان و یا یک دانش انباشته شده جدید است. کلمه اختراع اشاره به هر ایده ای جدید است که به حقیقت رسیده باشد، کلمه انتفاع بر به دست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد.
در مورد نوآوری و تغییر نیز، تفاوتهایی وجود دارد (کتزوکان، 1978). برای مثال تغییر می تواند به بهبود رضایت شغلی یک فرد اطلاق شود، در حالی که نوآوری نتیجه و تاثیری بیش از یک فرد را در بر می گیرد و تاثیر آن، ورای دپارتمان ایجاد کننده آن است (لارسن، 1993). در تحقیق دیگری در مورد تغییر تکنیک (کنن، 1967) بیان کرد که تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد. اما نوآوری ایجاد ایده هایی است که برای سازمان جدید است. از این رو، تمام نوآوریها می توانند منعکس کننده یک تغییر باشند، در حالی که تمام تغییرها، نوآوری نیستند. تغییر نتیجه ای از فرآیند خلاقیت و نوآوری است. در این راستا، وبر و دستیارانش ارتباط میان خلاقیت، نوآوری و تغییر را به شکل شماره یک ترسیم کردند: نظرات بسیاری در مورد ماهیت و تفاوتهای اساسی این واژه ها ابراز شده، نویسندگانی نیز معتقدند که:
- خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست. (رابینز، 1991)
- خلاقیت عبارت است از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. (رضائیان، 1373)
- نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. (رابینز، 1991)
- نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی از خلاقیت، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست می آید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه مـــــی شود. (رابینز، 1991) - تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوری اتخاذ ایده هایی است که برای سازمان جدید است. بنابراین، تمام نوآوریها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها، نوآوری نیستند. (ریچارد، ال، داف، 1992)
- تغییر سازمانی به عنوان اتخاذ یک فکـر یا رفتار جدید به وسیله سازمان مشخص مــــــی شود، اما نوآوری سازمان اتخاذ یک ایده یا رفتار است که برای نوع وضعیت، سازمان، بازار و محیط کلی سازمان جدید است. اولین سازمانی که این ایــده را معرفی می کند به عنوان نوآور در نظر گرفته می شود و سازمانی که کپی می کند یک تغییر را اتخاذ کرده است. (منبع اخیر) براساس این تعاریف، خلاقیت لازمه نوآوری است. تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت است. اگرچه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوریهاست. خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است و تا اندیشـه ای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید درآید زمانی طولانی می گذرد و تلاشها و کوششهای بسیار به عمل می آید. گاهی ایده و اندیشه ای نو از ذهن فرد می تراود و در سالهای بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی مــــــی گردد. (الـوانـــی، 1372، ص 223-224)
خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. (آقایی، 1377، ص26) به طور خلاصه با درنظر گرفتن نظریات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود داشته و یا به عبارتی به معنای دلالت بر «پیداکردن» چیزهای جدید است هرچند که ممکن است به مرحله استفاده در نیاید. نوآوری به عنوان هر ایده جدیدی است که در برگیرنده توسعه یک محصول، خدمات یا فرآیند مـــــی گردد که ممکن است نسبت به یک سازمان، یک صنعت، یا ملت و یا جهان جدید باشد. این نوآوریها به تغییر و انطبـاق بهتر سازمان با ایــده های جدید منجر میشود.
فرآیند خلاقیت و نوآوری
مراحل خلاقیت ممکن است به فعالیت قوه درک و خرد انسان، یا مراحل مجزا ولی به هم پیوسته تعریف شود که انسان را به رهیافتهایی هدایت کند. نویسندگان و صاحب نظران این مراحل را به گونه های مختلف مطرح کرده اند. فرآیند خلاقیت به ترتیب در برگیرنده مراحل روبرو شدن با ایده یا مشکل، شدت روبروشدن و رابطه روبروشدن با محیط است که فرد خلاق را احاطه کرده است.
(اتریک، 1974) از صاحب نظران مدیریت، فرآیند خلاقیت را از اندیشه تا عمل به سه مرحله: به وجود آوردن اندیشه، پرورش اندیشه و به کارگیری اندیشه تقسیم کرده است.
(آلبرشت،1987 ) مراحل خلاقیت عملی و قابل اجراتری را که از پنج مرحله تشکیل شده است، پیشنهاد می کند این مراحل به ترتیب عبارتند از: جذب اطلاعات، الهام، آزمون، پالایش و عرضه.
آلبرشت معتقد است که شخص خلاق، اطلاعات پیرامون خود را جذب می کند و برای بررسی مسائل، رهیافتهای مختلفی را مورد بررسی قرار می دهد. زمانی که ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد، به طور غیرقابل محسوس شروع به کار می کند و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات، رهیافتی برای مسئله ارائه می کند.
تکنیک های خلاقیت و نوآوری
برای اینکه خلاقیتی ایجاد و پرورش یابد بایستی فنون و تکنیک هایی رعایت گردد. محققان مختلف فنونی را ذکر کرده اند که به مهمترین آنها اشاره می شود:
- یورش فکری(BRAIN STORMING) یا طوفان مغزی: این تکنیک را نخستین بار دکتر الکس، اس، اسبورن مطرح کرد و چنان مورد استفاده واستقبال مردم و سازمانها در غرب قرار گرفته که جزئی از زندگی آنها شده است، یورش فکری در واژه نامه بین المللی وبستر چنین تعریف شده است: اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله بخصوص با انباشتن تمام ایده هایی که در جا به وسیله اعضا ارائه می گردد بیابند. (آقایی، 1377، ص 119) یعنی هیچ انتقـادی از هیچ ایده ای جایز نیست. به هر ایده ای هرچند نامربوط خوش آمد گفته می شود. هرچه تعداد ایده ها بیشتر باشد بهتر است. کیفیت ایده ها بعـداً مورد توجه قرار می گیرد افـراد به ترکیـب کردن ایده ها تشویق می شوند و از آنها خواسته می شود که نسبت به ایده های دیگران اشراف پیدا کنند.
- الگوبرداری از طبیعت(BIONICS) : یکی از تکنیک های خلاقیت و نوآوری که در ابداعات فنی کاربرد گسترده و موفقی داشته تکنیک تقلید و الگوبرداری از طبیعت است. ابداعاتی که در زمینه علم ارتباطات و کنترل در دهه های اخیر شکل گرفته اند. برنامه ریزی های رایانه و موضوع هوش مصنوعی همه با الگوبرداری و تقلید از فعالیتهای مغز آدمی انجام شده اند و روند فعالیتها به گونه ای است که در آینده با ادامه این کار فنون و ابزارهای بدیع و جدیدی ساخته خواهند شد.
- تکنیک گروه اسمی (NOMINAL GROUPING) : گروه اسمی نام تکنیکی است که نیز تا حدودی در صنعت رواج یافته است. فرآیند تصمیم گیری متشکل از پنج مرحله است: اعضاء گروه در یک میز جمع می شوند و موضوع تصمیم گیری به صورت کتبی به هریک از اعضا داده می شود و آنها چگونگی حل مسئله را می نویسند؛
هریک از اعضا به نوبه، یک عقیده را به گروه ارائه می دهد؛ عقاید ثبت شده در گروه به بحث گـذارده مـیشود تا مفاهیم برای ارزیابی روشنتر و کاملتر شود؛ هر یک از اعضاء مستقلاً و مخفیانه عقاید را درجه بندی می کنند؛ ! تصمیم گروه آن تصمیمی خواهد بود که در مجموع بیشترین امتیاز را به دست آورده باشد.
شرایط ایجاد خلاقیت و نوآوری
نویسندگان مختلف شرایط و زمینه های متفاوتی را برای بروز خلاقیت در نظر دارند به هر حال راههای عمده ای که می تواند محرک خلاقیت باشد، عبارتند از:
- فضای خلاق: یکی از راههای مهم ظهور نوآوری به وجود آوردن فضای محرک خلاقیت است. بدین معنی که مدیریت باید همیشه آماده شنیدن ایده های جدید از هرکس در سازمان باشد. در واقع سازمان باید در جستجوی این گونــه فکرها باشد و تنها منتظـر ارائه اندیشه جدید نماند. به کارگیری سیستم مدیریت استعداد (TALENT MANAGEMENT SYSTEM = TMS) ابزار موثری در سازمان به شمار می رود. مدیران با بـه کارگیری این ابزار می توانند مهارتهای کارکنان مستعد را به طرز صحیحی گسترش دهند. ممکن است شما باافراد مستعد زیادی برخورد کنید که در سازمانی مشغول بکارند ولی نمی توانند نتایج قابل توجهی تولید کنند. این به خاطر فقدان سیستم مدیریت استعداد مناسب روی می دهد. سیستم مدیریت استعداد چهار عنصر دارد: جذب استعدادها - حفظ استعدادها - اداره و مدیریت استعدادها - کشف کردن استعدادها.
- دادن وقت برای خلاقیت: موسسات برای این منظور می توانند دفتر مخصوصی را به هریک از کارکنانی که شایستگی لازم را دارند اختصاص دهند.
- برقراری سیستم پیشنهادات: یکی از روشهای ترغیب خلاقیت برقراری سیستم دریافت پیشنهادات است بدین ترتیب روشی برای ارائه پیشنهادات فراهم می شود.
- ایجاد واحد مخصوص خلاقیت: گاهی گروه خاصی از کارکنان برای نوآوری و خلاقیت استخدام می شوند و در بعضی از سازمانها این گروه را واحد تحقیق و توسعه مینامند. این گونه واحدها وقتشان را صرف یافتن ایده های جدید برای ارائه خدمات یا ساختن محصول، فناوری می کنند و گاهی تحقیق محض انجام می دهند. این گونه تحقیقات برای پیشرفت دانش بدون تلاش برای یافتن کاربرد فوری آن صورت می گیرد. البته بعدها این اندیشه های محض می تواند جنبه کاربردی داشته باشد. ولی امروزه تحقیقات کاربردی بیشتر معمول و مورد توجه است.
ویژگیهای افراد خلاق و نوآور
افراد از نظر خلاقیت متفاوت اند. کسی که زندگی خلاق دارد، احساس توانمندی را در خود پرورش می دهد، با مهر و محبت ناکامیها را می پذیرد و نیروهایش را در راه تحقق اهدافی که دارد بسیج می کند.
ایام گرانبهای عمر را به بطالت تباه نمـــــی کند، خوب می داند که بیکاری و وقت گذرانی به فراغت پرداختن بیش از اندازه اسباب تکدر خاطر می شود. انسان خلاق دلبسته مادیات نیست. اتومبیلهای گــران قیمت و لباسهای فاخر و خانه های مجلل ممکن است خوب باشند، اما اصل نیستند.
انسان خلاق سعادت را در القاب و زندگی در محلات مشهور و خوش آب و هوا جستجو نمی کند.
انسان خلاق از سرگرمیهای انفعالی فاصله می گیرد. از انگاره های انفعالی حذر می کند و علاقه مند و بانشاط در جهت هدفهایش گام بر می دارد. به قدری محو زندگی است که فرصتی برای خودخواهی پیدا نمی کند و جان کلام آنکه، مشتاق و هدف گراست. احساس جوانی دائم دارد، احساسی که همه به آن نیاز دارند متاسفانه اغلب از آن محروم هستند.
اگر چنین است زمان برنامه ریزی است، زمان ایجاد تصویر ذهنی سالمی است که اساس زندگی خلاق است، زمان شروع و شروع هرگز دیر نیست.
ویژگی سازمانهای خلاق و نوآور سازمانها و شرکتها بر برهه ای از زمان که تحت عناوین مختلف از جمله عصر دانش،عصر فراصنعتی، عصر جامعه اطلاعاتی، عصر سرعت و بالاخره عصر خلاقیت و نوآوری مطرح شده است. خود را در جهت مدیریت تغییرات شتابان و دگرگونیهای ژرف جهانی آماده می سازند. به گونه ای که خلاقیت و نوآوری به عنوان اصلی اساسی از عوامل مهم بقای سازمانها و شرکتهای جوان پذیرفته شده است. براساس این استدلال، کشورهای پیشرفته بر آموزش خلاقیت تاکید بسیار کرده ودر این راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آینده نگر، که رهیافتهای بدیع و خلاق برای مسائل پیچیده ارائه کنند توجه خاص مبذول داشته اند.
سازمانهای خلاق خصوصیات ویژه ای را دارا هستند. مهمترین ویژگی این سازمانها انعطاف پذیری آنها در رویارویی با بحرانهایی است که غالباً ناشی از رقابتهای اقتصادی است. یکی از دلایل معرفی نظریه اقتضایی مدیریت، تاکیـد بر این موضــوع دارد. سازمانهای انعطاف پذیر با مسائل و تنگناها برخورد منطقی و محققانه داشته، در صورت نیاز به تغییر و تحول، پس از بررسی دقیق و عالمانه، آن را اعمال می کنند. ساختار خلاق، نمـایانگر روابط واحدهای آن و نشـــان دهنده میــزان انعـطاف پذیری آن است. سازمانهایی که دارای ساختار غیرقابل انعطاف باشند، برای ایجاد همکاری و وحدت در دوران بحران، دچار آشفتگی مــــی شوند.
نگرش جدید دیگری تحت عنوان نگرش مدیریت بر مبنای
انتظارات(MANAGEMENT BASE EXPECTED = MBE) مطرح شده که سعی در توسعه انتظارات والای انسانی دارد. این نگرش برتر و والاتر از سایر نگرشهاست، زیرا به جای تاکید بر عناصر عقلایی و عینی مدیریت، بر عنصر انسانی تکیه می کند، چون با این نگرش مدیر تشویق می شود تا امر هدایت و رهبری را براساس انتظارات انجام دهد. کلیه طرحهای سازنده، اقدامات و عملیات از انتظارات سرچشمه میگیرند.
نتیجه گیری
ایده های جدید، بـااندیشیدن به دست مــی آید. که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسئله درگیر می شود و به تجسم آن می پردازد و با حذف و یا ترکیب واقعیتهای موجود، به روشن شدن فکر جدید کمک می کند. بینشی که بــــدین ترتیب حاصل می شود، قوه تصور را در یافتن فکرهای جدید تغذیه می کند. منشاء فکـــر جدید، قوه تصور و تخیل است نه قدرت منطقی بشـر. سرنخهای مختلفـی که به دست می آید، مورد ارزیابی قرار گرفته و به هم ربط داده می شود تا بهترین فکر به دست آید.
افکار بشری با یکدیگر ارتباط دارند و بافت به هم پیوسته ای را تشکیل می دهند به همین دلیل قدرت تداعی در ایجاد و ظهور یک فکر جدید بسیار کارساز و موثر است.
به طور کلی، وجود محیط خلاق از مهمترین عوامل رشد خلاقیت است. در محیط نامطلوب برای پرورش خلاقیت از اندیشه های جدید و نو بیشتر انتقاد می شود و تمایلات دگرگونی و تغییر با مقاومت و ممانعت تقابل می کنند.
یکی از روشهای مهم متبلورکردن خلاقیت به وجودآوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است، بدین گونه که مسئولان ســـــازمان باید به طــور مستمر آمادگی شنیدن اندیشه های بدیع و نــوین را داشته باشند و نظرات جدید و ارائه راههای تازه را تقویت کنند. متاسفانه بسیاری از مـــدیران نمی توانند چنین جوی را در سازمان خود بپذیرند. آنها نمی توانند فرآیند مستمر تغییر، که لازمه خلاقیت هست، به صورت دائم تحمل کنند.
باتوجه به اینکه تاکید اصلی در این مقاله بر مولفه خلاقیت و نوآوری بوده است. در این راستا تلاش شده تا ضمن بیان خلاصه ای از اهمیت مسئله خلاقیت و نوآوری در توسعه، رشد و بقای سازمانها، مباحث مورد نظر مورد بررسی قرار گیرد.
تکنیک شش کلاه فکری
تکنیک شش کلاه تفکر (six thinking hats technique) یکی از مهمترین تکنیکهای خلاقیت است.
ابداع کننده این تکنیک، ادوارد دوبونو Dr. Edward de Bono(پدر تفکر خلاق) است. ادوارد دوبونو را به عنوان نویسنده و متفکر میشناسند. عمده فعالیتهای او در زمینهٔ شیوههای فکر کردن و آموزش تفکر خلاق است. او توانایی فکر کردن را یک مهارت و در واقع مهمترین مهارت انسانی میداند و معتقد است فکر کردن مهارتی آموختنی است و نباید آن را با هوش اشتباه گرفت. تکنیک شش کلاه تفکر روشی برای اصلاح تفکر در فرد می باشد.
در این تکنیک شما با به سر گذاشتن هر کدام از کلاه ها مساله را از دیدگاه متفاوتی بررسی میکنید و با جمع بندی تمامی این دیدگاه ها می توانید به حل مساله بپردازید. آقای دوبونو که به عنوان مُبدع نظریه «تفکر جانبی» هم شناخته میشود، کتابی با عنوان «شش کلاه تفکر» نیز نوشته که به زبان فارسی هم ترجمه شده است.
در این تکنیک بهطور کلی با استفاده از شش سبک فکری، موضوع یا مسئله مورد نظر، بررسی میشود. برای هریک از شش سبک فکری نیز یک کلاه با رنگی مخصوص در نظر گرفته شده است. در واقع رنگ کلاهها نمایانگر طرز تفکر و نگرش افراد میباشد. برای استفاده از تکنیک ۶ کلاه فکری برای ارتقاء کیفیت تصمیم گیریهایتان، باید به تصمیم سر گذاشتن هر کدام از این کلاه ها فکر کنید.
هر کلاه فکری نوعی متفاوت از فکر کردن است. دوبونو با ارائه تکنیک شش کلاه تفکر، سعی میکند بهکسانی که دورهم جمع میشوند، بیاموزد که تکبعدی فکر نکنند. به تفکر خود وسعت دهند و آنگاه به راههای خلاق بیندیشند. در نهایت با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقهبندی کرده و در تصمیمگیری و حل مسائل از آن استفاده کنند.
در این تکنیک افراد با گذاشتن هر یک از کلاهها بر سرشان، سبک فکریشان را براساس رنگ کلاهشان تغییر میدهند. در واقع این افراد سعی میکنند نقش بازی کنند. یکی از مهمترین موانع تفکر در زمینههای مختلف، عملکرد تدافعی ما است. ما با گذاشتن هریک از کلاهها بر سرمان، این فرصت را به خودمان میدهیم تا بدون تعصب و پیشداوری، در نقش خصوصیات فردی آن کلاه، درباره موضوعات مختلف فکر کنیم و حرف بزنیم.
هدف اصلی در شش کلاه تفکر پروش تفکر موازی است. یعنی ما بتوانیم به شکلی شفاف صادقانه نسبت به یک مساله، خلاق، مستند ، احساسی، مثبت، منفی و سازماندهی شده فکر کنیم. در این روش مدیر جلسه ، ابتدا صورت مساله را دقیق و شفاف بیان می کند و سپس از شرکت کنندگان با نظمی طراحی شده می خواهد که فقط یک بخش از نظرات خودشان را بیان کنند . به طور مثال وقتی کلاه زرد به شکل سمبلیک بر سر افراد است همه با روشن بینی و امید مساله را می بینند. با کلاه زرد افراد فقط هر نکتۀ مثبتی به ذهنشان رسید مطرح می کنند . و بر عکس وقتی کلاه سیاه را بر سر دارند همه در مورد ریسک ها و نکات منفی صحبت میکنند.
برای هر یک از شش سبک فکری نیز یک کلاه با رنگی مخصوص در نظر گرفته شده است. در واقع رنگ کلاهها نمایانگر طرز تفکر و نگرش افراد میباشد.
دوبونو سعی میکند به کسانی که دور هم جمع میشوند، بیاموزد که تک بعدی فکر نکنند و به تفکر خود وسعت دهند و آنگاه به راههای خلاق بیاندیشند و با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقه بندی کرده و در تصمیمگیری از آن استفاده کنند.
افراد با گذاشتن هر یک از کلاهها بر سرشان، سبک فکریشان را براساس رنگ کلاهشان تغییر میدهند.
سبک فکری هر کدام از کلاههای رنگی به شرح زیر است:
سفید، رنگی خنثی و منفعل است. کلاه سفید با موضوعات و شکلهای انفعالی سر و کار دارد. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، واقعیتها را بدون هیچگونه قضاوتی مورد کنکاش قرار میدهد.
رنگ قرمز نشانه خشم، شور و هیجان است. در کلاه قرمز بینش هیجانی و جنبههای احساسی و غیر استدلالی مد نظر میباشد. در واقع این رنگ کلاه ابزار مناسبی برای بیرون ریختن احساسات است.
رنگ سیاه نشانه منفینگری و افسردگی است. بنابراین فردی که با این رنگ کلاه در جلسه حضور پیدا میکند، جنبههای منفی و بد بینانه موضوع را ابراز میکند.
زرد نشانه آفتاب و مثبت است. فرد صاحب کلاه زرد جنبههای مثبت و خوشبینانه موضوع مورد بررسی قرار میدهد.
رنگ سبز نشانه رویش و باروری است. به همین جهت از کلاه سبز برای ابراز ایدهها و راهحلهای جدید و خلاقانه استفاده میشود.
رنگ آبی سرد است. این کلاه کنترل کننده و سازمان دهنده اندیشهها است. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، نظرات بقیه کلاهها را مورد ارزیابی قرار داده و سازماندهی میکند.
تمرین تکنیک شش کلاه تفکر
برای درک بهتر این تکنیک و تجربه عملی آن میتوانید موضوعی را تعیین کنید. سپس براساس خصوصیات فکری هریک از کلاههای رنگی در مورد موضوع فکر کنید و تفکرات خود را بنویسید. در نهایت با استفاده از تفکرات کلاه آبی افکار سایر کلاهها را جمعبندی کنید.
این تمرین را میتوانید به صورت یک بازی شاد و سرگرم کننده با کودکان هم انجام دهید. برای این منظور لازم است ابتدا شخصیت هریک از کلاهها را برای کودکان توضیح دهید. سپس کلاههای رنگی را در اختیار کودکان قرار دهید تا بر سرشان بگذارند. در نهایت از آنها بخواهید تا به نوبت براساس نوع تفکر کلاهی که بر سر دارند، نظر و تفکرشان در مورد موضوع یا مسئله مورد بحث را بیان کنند.
ادوارد دوبونو، پدر تفکر خلاق
آقای دوبونو که به عنوان مُبدع نظریه «تفکر جانبی» هم شناخته میشود، کتابی با عنوان «شش کلاه تفکر» نیز نوشته که به زبان فارسی هم ترجمه شده است.
در این تکنیک دوبونو بهطور کلی با استفاده از شش سبک فکری، موضوع یا مسئله مورد نظر را بررسی میکند. برای هریک از شش سبک فکری نیز یک کلاه با رنگی مخصوص در نظر گرفته است. درواقع رنگ کلاهها نمایانگر طرز تفکر و نگرش افراد میباشد.
دوبونو با ارائه تکنیک شش کلاه تفکر، سعی میکند بهکسانی که دورهم جمع میشوند، بیاموزد که تکبعدی فکر نکنند. به تفکر خود وسعت دهند و آنگاه به راههای خلاق بیندیشند. در نهایت با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقهبندی کرده و در تصمیمگیری و حل مسائل از آن استفاده کنند.
در تکنیک 6 کلاه تفکر افراد با گذاشتن هر یک از کلاهها بر سرشان، سبک فکریشان را براساس رنگ کلاهشان تغییر میدهند. در واقع این افراد سعی میکنند نقش بازی کنند. یکی از مهمترین موانع تفکر در زمینههای مختلف، عملکرد تدافعی ما است. ما با گذاشتن هریک از کلاهها بر سرمان، این فرصت را به خودمان میدهیم تا بدون تعصب و پیشداوری، در نقش خصوصیات فردی آن کلاه، درباره موضوعات مختلف فکر کنیم و حرف بزنیم.
حالا به خصوصیات هریک از کلاهها میپردازیم:
کلاه سفید مربوط به واقعیتها، اطلاعات و ارقام ملموس میشود. سفید، رنگی خنثی و منفعل است. کلاه سفید با موضوعات و شکلهای انفعالی سر و کار دارد. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، واقعیتها را بدون هیچگونه قضاوتی مورد کنکاش قرار میدهد. مثل یک کامپیوتر که بدون دخالت دادن احساسات و عواطف، و فقط براساس دادهها عمل میکند و نتیجه را ارائه میهد. فردی که این نقش را بازی میکند واقعیتها را بیطرفانه بیان کند و تفاسیر و تحلیلها کاری نداشته باشد.
این کلاه به عکس کلاه سفید، متکی بر احساسات است. رنگ قرمز نشانه خشم، شور و هیجان است. در کلاه قرمز بینش هیجانی و جنبههای احساسی و غیراستدلالی مدنظر میباشد. در واقع این رنگ کلاه ابزار مناسبی برای بیرون ریختن احساسات است. این احساسات است که تفکر ما را شکل میدهد و آن را با نیازهای ما و مقتضیات زمانه متناسب میکند. استفاده از کلاه قرمز به متفکر فرصت ارائه احساساتش در مورد موضوع مورد را بحث میدهد.
در تکنیک شش کلاه تفکر، کلاه سیاه بهطور خاص روی نظرات منطقیِ منفی تاکید دارد. رنگ سیاه نشانه منفینگری و افسردگی است. بنابراین فردی که با این رنگ کلاه در جلسه حضور پیدا میکند، جنبههای منفی و بدبینانه موضوع را ابراز میکند. صاحب کلاه سیاه یادآوری میکند که موضوع مورد بحث با تجارب یا دانش موجود در آن زمینه سنخیت ندارد. او دلایل عدم موفقیت و شکست را برمیشمرد.
کلاه زرد تفکر سازنده مثبت را نمایندگی میکند. زرد نشانه آفتاب و مثبت است. تفکر فرد صاحب کلاه زرد بر محاسن و مزایا استوار است. وی همیشه جنبههای مثبت و خوشبینانه موضوع مورد بررسی قرار میدهد. میتوان گفت که گرایشات کلاه زرد درست نقطه مقابل تمایلات کلاه سیاه است. هر چه کلاه سیاه منفینگر کلاه زرد مثبتاندیش است.
رنگ سبز نشانه رویش و باروری است و کلاه سبز سمبل تفکر خلاق و تفکر جانبی است. به همین جهت از کلاه سبز برای ابراز ایدهها و راهحلهای جدید و خلاقانه استفاده میشود. صاحب کلاه سبز از نظرات کهنه و تکراری گریزان است و از نظرات نو و متفاوت استقبال میکند. این کلاه به تغییر علاقهمند است و بنابراین روی تغییر و تحول متمرکز میشود.
آخرین کلاه تکنیک شش کلاه تفکر، به رنگ آبی است. این کلاه روی تفکر متمرکز است. بنابراین وقتی کسی کلاه آبی را بر سر میگذارد دیگر درمورد یک «موضوع» فکر نمیکند، بلکه درمورد «تفکرِ درباره یک موضوع» فکر میکند. کلاه آبی کنترل کننده و سازمان دهنده اندیشهها است. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، نظرات بقیه کلاهها را مورد ارزیابی قرار داده و سازماندهی میکند. در ضمن رنگ آبی سرد است.
برای درک بهتر این تکنیک و تجربه عملی آن میتوانید موضوعی را تعیین کنید. سپس براساس خصوصیات فکری هریک از کلاههای رنگی در مورد موضوع فکر کنید و تفکرات خود را بنویسید. در نهایت با استفاده از تفکرات کلاه آبی افکار سایر کلاهها را جمعبندی کنید.
تمرین تکنیک شش کلاه تفکر را حتی میتوانید به صورت یک بازی شاد و سرگرم کننده با کودکان هم انجام دهید. برای این منظور لازم است ابتدا شخصیت هریک از کلاهها را برای کودکان توضیح دهید. سپس کلاههای رنگی را در اختیار کودکان قرار دهید تا بر سرشان بگذارند. سپس از آنها بخواهید تا به نوبت براساس نوع تفکر کلاهی که بر سر دارند، نظر و تفکرشان در مورد موضوع یا مسئله مورد بحث را بیان کنند.
منابع و ماخذ
- شهرآرای، مهرناز - مدنی پور، رضا مقاله: سازمان خلاق و نوآورمجله دانش مدیریت، شماره 33 و 34، تابستان 1375.
- فرنودیان، فرجالله، مقاله: محتوای درسی و پژوهش خلاقیت دانشآموزان، مجله رشدتکنولوژی آموزشی، شمارههای 5، 6 و7 ، سال ششم، سالهای 69 و 1370.
- خداداد حسینی، سید حمید، مقاله: نوآوری در سازمانها: مفهوم، انواع و فرایندها» مجله علمی پژوهشی اقتصاد و مدیریت، شماره 42، پاییز 1378.
- رابینز، استیفن، مبانی رفتار سازمانی، ترجمه دکتر قاسم کبیری، مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول، سال 1369، تهران.
- الوانی، سیدمهدی، مدیریت عمومی انتشارات نی، سال 1372، تهران. 6 - آقایی فیشانی، تیمور، خلاقیت و نوآوری در انسانها و سازمانها انتشارات ترمه، چاپ اول، سال 1377.
- رضائیان، علی، اصول مدیریت»، انتشارات سمت، سال 1373.
- مالتز، ماکسول، روانشناسی خلاقیت، ترجمه مهدی قراچه داغی.